۱۳۹۵ دی ۱۵, چهارشنبه




بداهه 15
--------------- احمد قدرتی پور

مست مست م ، ای خدا حوری فرست
تا بیاشوب م بهشت و دوزخ ت !

Modern painting Ahmad Ghodratipour



Image may contain: sky, outdoor and water

داستا نک های من

داستا نک های من

احمد قدرتی پورAhmad Ghodratipour

وقتی می رفت
وقتی می رفت پشت سرش نگاه نکرد.ترسید اورفته باشد.

عشق وسایه
ازسایه ی خود ش هم می ترسید. چراغ ها که خاموش بودند به خانوا د ه اش سرمی زد.

تنها یی
زن توی ماشین وقتی اورا نشان داد با خود گفت: تنها شد یم. ای کاش این کاررا نکرده بودم.

انگشت ها
نخورده انگشت های ش را پس می کشید. د وتا یش شکسته بود.

این نیزبگذرد
خواند: پشیمانم، پشیمانم، پشیمان... این جا مسلخ گاه انسان است...النجاه فی الصدق...این نیزبگذ رد.....
خندید ونشست. سرا پا یش دردمی کرد.

آزادی
چند روزبیش ترنماند.جلوی نگهبان که اورامی برد گفت:چرابه دروغ گفتی به خانه ی ما می آمدی؟!....ونگهبان هنوزاورا می برد.....