شعرهای مدرن (Modern poems)



جلجتای من ....
(احمد قدرتی پور  Ahmad Ghodratipour)
-----------------------

کودکی بودم
همزاد ستاره ای که برآسمان می گذشت ....

موبدان
خسته
پیوسته
می آمدند
می آمدند که مدعای شان را باور کنند ....

ستاره مرد
و عشقی
که پیش تر
بسیار پیش تر
مرده بود ....

موبدان
پیش تر
بسیار پیش تر
مرا به جلجتا برده بودند ....

===================================================

با سایه می روم

 
با سایه می روم 
------------------- احمد قدرتی پور Ahmad Ghodratipour
 
 
حاج مصطفی نمی پزد
رمضون شقه را نمی آویزد
یدلا سیاه مرده است
حسنی توی تشت مسی نمی رقصد
لامپ شکسته توی باد سرفه نمی کند
انار بی بی گل نمی دهد ...

لبخند می زند
می رود
با چادر گل دارش
می دوم
با کتاب هایم
با شعری که گفته ام

به عصا تکیه می دهم
با سایه می روم
بی نفس ....
 


=============================================================

معجزه ای کن!

معجزه ای کن!
-------------------- احمد قدرتی پور
Ahmad Ghodratipour
 
که عشق همواره معجزه ای ست

اینک ای رسول ما
معجزه ای کن
با دو نیمه ی لرزان سیمین ماه
که در آبگیر شرم من اند
یا که با آیه ای
آینه ای
که مرغان ش
پیل هوس های دیرینه ی مرا
زمین گیر آشیانه خود کرده اند.

معجزه ای کن
کفر مرا
که عشق
مشق شبانه ی من ست
در آشوب رویاهای خیس ....

=====================================================

وسوسه

وسوسه

--------------------احمد قدرتی پور Ahmad Ghodratipour

شکسته ای دل سنگ

رقصان جوانه

ترد

در رنگین کمان باغ های هوس

وسوسه ای کن مرا

بیداری عشق را

در رگ های ملتهب دیر سالی ام

وسوسه ای کن مرا

خاطره هایم را

در خواستن

در نتوانستن

در عشق که روزگاری معجزه ای بود ...

=========================================================





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر