۱۳۹۱ اسفند ۲۸, دوشنبه


Jan Van Eyck, "The Madnna with Canon Van der Paele" , Oil on wood, 1436

كمپوزسیون رنگ و خط و حجم
(با نگاهی به تابلوی مریم عذرا با كشیش وان در پال
 اثر یان وان آیك نقاش فلاندری قرن پانزدهم میلادی )
احمد قدرتی پورAhmad Ghodratipour 
من تاكنون درباره ی كمپوزسیون بسیار اندیشیده ام و در كار و بار نقاشی ام،‌ بسیار شیفته ی تجربه های تازه كمپوزسیونی بوده ام. برای این دلبستگی به هر حال برای خودم دلایلی دارم كه در حد امكان این سطور خواهم گفت .
بر این باورم كه كمپوزسیون،‌ تنها چینش هارمونیك و دل نشین عناصر و اشیاء و هیاكل در یك اثر هنری نیست و ارتباط تنگاتنگی با مجموعه ی ساختارهای اثر هنری دارد. این ساختارها كه در كلیت شان به یك ساختار واحدی می رسند و زیر مجموعه ها و مؤلفه های آن ساختار كلی اند،‌ عبارتند از فرم و فضا،‌ كمپوزسیون یا تركیب بندی عناصر و اجزاء موجود در اثر و حتی كادر و پنجره ای كه بر موجودیت اثر گشوده می شود،‌ زبان ،‌ وزن ، ریتم و نوع روایت (به قول ارسطو: محاكات) كه بسیار شخصی اند و این جاست كه هیچ اثر هنری را نمی توان یافت كه دارای این عناصر و مؤلفه های به گونه ای مشابه و مشترك باشد. و این البته شامل همه ی انواع هنر می شود . كمپوزسیون و فرم و فضا و ... در موسیقی، نقاشی، پیكره یا حجم سازی، داستان نویسی،‌ شعر و تئاتر و سینما و ... كه در فرصت خود درباره ی این مقوله ها و موضوع ها سخن خواهم گفت. و اما اكنون‌:
تابلوی «مریم عذرا و كشیش وان در پال» اثر یان وان آیك یكی از شخصی ترین تابلوهای نقاشی است كه تاكنون دیده ام و درباه شان مطالعه كرده ام. شخصی از آن روی كه هنرمند دقیقاً همه چیز و همه ی مؤلفه ها را تبعاً و ساختار كلی اثر را در خدمت بیان تمایلات و باورهای خود قرار می دهد و از همین رو بررسی آن اهمیت دو چندان می یابد.
یان وان آیك تقریباً در تمامی آثارش مرا به شگفتی می اندازد . او را حتی می توانم یكی از چند نقاش برجسته ی دوران اندكی پیش و نیز آستانه ی دوران رنسانس بدانم . یان وان آیك،‌ یكی از قوی ترین نقاشان خلاق این دوران است. یكی از شاهكارهای مثال زدنی وی تابلوی مریم عذرا با كشیش وان درپال است. این تابلو و چند تابلوی دیگر از او و دیگران، شاخصه های چندی دارند كه آنان را از دیگران متمایز می كند.
یكی از این شاخصه ها،‌ رنگ آمیزی و فرم و فضای خاصی ست كه در مریم عذرا با كشیش وان در پال وجود دارد. این رنگ آمیزی و فرم و فضا نه تنها بر حسب تصادف و ذهنیت ناخود آگاه هنرمند نیست، ‌بلكه بسیار آگاهانه است و از روی معیارهای دقیقی اجرایی شده اند. در این تابلو پیكره ها و اشیاء گویی در هارمونی رنگ و خط و حجم خود را به تمامی باز یافته اند و تعریف و مفهوم مشخصی پیدا كرده اند. همه ی اشیاء و آدم ها كه از طریق رنگ و نور و سایه و خط مشخص می شوند، اعم از آدم ها،‌ معماری،‌ لباس ها،‌ موزائیك ها، فرش و ... چنین اند. به عبارت دیگر گویی وان آیك همه چیز را گرد آورده تا هدف و معنا و مفهوم مشخصی را القا و باز نمایی كند. همه چیز چشم بیننده ی تابلو را به سوی مریم و كودك می برند و این یعنی مركزیت بخشیدن به این دو پرسونا‍‍‍ژ -كه در واقع پرسوناژ واحدی هستند- در اثر. مریم و كودك در شاه نشین كلیسا نشسته اند و نوعی قدرت و تمركز نیرو را القا می كنند. القای این قدرت و تمركز،‌ القای هبوط و حضور پروردگار نیز هست.
رنگ آمیزی این اثر نیز به خوبی به این القا كمك می كند . رنگ قرمز و یك دست لباس مریم ، بیشترین انرژی را به او می بخشد و این هم چنین تحت تأثیر تضاد رنگی به وجودآمده در این اثر است. لباس مریم در تضاد و قدرت انرژیك نسبت به لباس های افراد دیگر و نیز اشیاء و معماری موجود در تابلو است. مثلاً رنگ كتان لباس كشیش وان با لباس مریم كه آن یك در مقابل این، دارای خفتگی رنگی است. هم چنین تضاد دیگری كه در فضای بین درخشش و نمود بسیار خفیف زره ی قدیس جورج و زری دوزی یكدست لباس قدیس دیگر همه و همه گویای پختگی نوعی كمپوزیسیون رنگی در این
اثرند.
در تابلوی مریم عذرا و كشیش وان ... انتشار و گسترش رنگی كاملاً آگاهانه مهار شده است . این آگاهانه بودن به این دلیل است كه تمامی شكل ها و هیاكل به خوبی از هم قابل تشخیص شده اند . در این تابلو هم چنین مهار رنگ درخشان از این
مهار رنگی بیشترین بهره را برده است و این به نوبه ی خود به مركزیت بخشیدن به مریم و كودكش یاری بسیاری
می رساند .
در این تابلو نماد پردازی نیز در همه ی جای تابلو دیده می شود، كه البته كاملاً مهار شده است و در واقع هر نمادی جدای از دیگر نمادها حرف خودش را نمی زند. اگر با دقت به اثر نگاه كنیم می بینیم كه دسته های شاه نشین تابلو و ستون ها و حتی خطوط كناره نمای پنجره ها و... همه در جهت فرم عمومی مریم و كودك اوست و گویی حس رفت و برگشت و یا هبوط و صعود را القا می نماید. یعنی ایجاد رابطه بین زمین و آسمان و این به سخن دیگر بازگشت مسیح و هبوط را بیشتر به رخ می كشد .
حال اگر پرسپكتیو پخته ی این تابلو را نیز مورد نظر قرار دهیم (پرسپكتیو، البته نه آن گونه و با تعبیرخاصی كه امروز از آن داریم ) می بینیم كه همه ی خطوط و فرم ها در یك جهت و برای القای یك مسئله و موضوع و نقطه ی كانونی ایجاد شده اند. این اما پرسپكتیو واحدی  نیست كه بگوئیم همه ی خطوط گریز در یك نقطه به هم می رسند. این در تابلوی مریم عذرا و كشیش وان چند وجهی ست . منظور معنایی ست كه از آن ها به دست می آید. در این جا به خوبی می بینیم كه هدف نقاش جلب توجه بیننده به روی پیكره اصلی و به ویژه چشم های آنان ست. مثلاً اگر خط پایه ی ستون آخری سمت راست را رو به بیننده امتداد دهیم،‌ به سر كشیش خواهد رسید و خطوط راست گوشه های كاشی ها را اگر ادامه دهیم در میانه ی تابلو به میانه ی پیكره ی مریم خواهیم رسید و هم چنین قاعده ی تخت را می توان امتداد داد تا به كودك رسید. در واقع تابلو نمی خواهد ما تنها به مریم نگاه كنیم. می خواهد تك تك اشیاء دیده شوند،‌ تا در نهایت مریم و كودك دیده می شوند. یعنی متوجه می شویم كه همه عناصر تابلو نیز گویی حضور مریم و كودك را حس می كنند و این یعنی شاهكار وان آیك. او تعبیر كلاسیك و كلیشه ای از پرسپكتیو یعنی عمق نمایی ندارد. او نمی خواهد بعد سومی را برای ما نشان دهد. وان آیك در واقع دارد حرف خودش را می زند. وقتی این نكته بیشتر آشكار می شود كه ببینیم وان آیك، با تمام قدرت كوشیده ست جزئیات چهره ها (به ویژه چهره ی كشیش) را ترسیم كند. پس باید روان شناسی این چهره ها از دل این جزئیات و نگاه ها و حالت ها دیده شود تا حس عمومی تابلو در جهت توجه به مریم و كودك معنا پیداكند. این روان شناسی اما باز هم كشیش وان و دیگران را به صورت موجوداتی آكتیو در تابلو نشان نمی دهد. این
آدم ها، چهره ای صورتك مانند دارند و مسخ شده اند. آن چه اهمیت دارد، توجه به او و دیگران، برای اهمیت و برجستگی یافتن مریم وكودك است.
و اما رنگ قرمز :
یكی از مهم ترین عناصر و مؤلفه های تابلوی مریم عذرا و كشیش وان آیك در پال، برجستگی و حضور و بروز مضاعف رنگ قرمز است. دراین باره بگویم اما كه تنها وان آیك نیست كه در تابلوهای با رویكرد دینی خود رنگ قرمز به كار
می برد. رنگ قرمز تقریباً در تمامی آثار نقاشی با رویكرد مذهبی و شمایل نگاری ها حضوری معنا دار و برجسته دارد. رنگ قرمز هم رنگ شراب متبرك و خون مسیح است و هم بیانگر و نماد انرژی و زندگی و ... كه باید این همه شایسته ی شخصیت مسیح و مریم و آن چه وابسته ی به آن ها ست باشد . علاوه بر این ویژگی های نمادین،‌ رنگ قرمز دریك اثر هنری و به ویژه در یك كادر مشخص‌، تبدیل به عنصر و مؤلفه ی تمركز می شود و تركیب بندی و ساختار تابلو را در جهت دلخواه نقاش هدایت می كند. و این همه به خوبی در خدمت بیان احساس و اندیشه ی یان وان آیك در تابلوی مریم عذرا و كشیش وان در پال بوده است.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر