احمد قدرتی پور
یک رویا....
-----------------------
آن گونه در خیال خودم
اما
که سرمای سرانگشتانم را باور نمی کنم.
مرگ
بگو که مرگ ، نه آن لحظه ای ست که می روم.
با رفتنی این گونه سرشار می شوم
ازتو سرشار می شوم
خاطره ای می شوم
درتو
و ابری که بر خود می بارم.
مرگ حق ست
می گویند مرگ حق ست
اما حق تو نیست
در تداوم یک عشق
در تداوم یک انتظار
یک رویا.
من ، در توست که تکرار می شوم....
یک رویا....
-----------------------
آن گونه در خیال خودم
اما
که سرمای سرانگشتانم را باور نمی کنم.
مرگ
بگو که مرگ ، نه آن لحظه ای ست که می روم.
با رفتنی این گونه سرشار می شوم
ازتو سرشار می شوم
خاطره ای می شوم
درتو
و ابری که بر خود می بارم.
مرگ حق ست
می گویند مرگ حق ست
اما حق تو نیست
در تداوم یک عشق
در تداوم یک انتظار
یک رویا.
من ، در توست که تکرار می شوم....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر